خــلدستان طریقت

ساخت وبلاگ
۩☫ نشان اهل (طریقت) کجا نمی ماند ☫۩ نه سیبِ سُرخ نه انگور'>انگور مبتلا نمی ماند بهشتِ گُمشده بر شاخه هـا نمی ماندخیــالِ بوسه اگر بر تنت فـــراوان است مَــجالِ بوسه زدن جا به جا نمی ماندشراب عشق بنوشان به عشق بازی هاشَـرارِ عشق وُ ریا مَــرحبا نمی ماند شعار عشق سرودی تو حبذا کردی مرا حواله نمودی هــوا نمی ماند هم او حوالهء مارا چه بر زمین می زدچگونه آمد وشد رَد پــا نمی ماند شعارِ عهد طریقت همیشه پا بر جانشان اهل (طریقت) کجا نمی ماند؟ با شور و شعف بهار من همزادم ازشعر وطرب بسی دمآدم شادم یک جرعه مِی به عالمی نفرو شم وز شور وشعف در دو جهان آزادم در پگاه یک رویش روز دهم اُردیبهشت سبز بهار پای به عرصه زندگی نهادم . در حریر شعف بالیدم و از زنجیر دنیوی ننالیدم . شعف را شهد زلال یافتم و مهد کمال . این گنجینه رنج و گزینه گنج(خُلِدستان) به من آموخت که رنج نه وسیله وصل گنج، که خود اصل گنج است . رنج ها - سختی ها و فشارها از خمیر پدیده ، پولاد آبدیده می سازند و از انسان مرید بی اراده ، مرد آزاده . گرچه خود را چونان پشه ای می دانم که لحظات کوتاه عمرم را بر شاخساری از درخت چنار بزرگ دنیا نشسته ام و وقتی می خواهم از این بوستان و این درخت پر بکشم و به دیار دیگر روم به چنار می گویم: - ببخشید اگر سنگینی من لحظاتی تو را خسته کرد ... ...و چنار در پاسخم می گوید: - ای پشه خرد و کوچک ! نه آمدنت را احساس کردم و نه رفتنت را ! امید که آمدن ، ماندن و رفتن ما از جهان براي دنياي بشريت اثري فراتر از آمدن و رفتن پشه داشته باشد! مهم نیست چقدر ماندیم؛بلکه مهم این است که چه بذری افشاندیم! ******** ۩☫ نثر (طریقت☫۩ با توبه شکستگان نشستم توبه گر جانِ تو را به نالِه خستم توبه گفتی خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 17 بهمن 1401 ساعت: 17:11

۩ ۩☫ برآستان جانان(مولانا)رهبر مردمی (نامه درگشاده ☫ ۩۩ ۩ 'نسل انتقالی به پایان راه نزدیک میشود''* اگر متوسط سن رزمندگان دفاع مقدس را ۲۳ سال در نظر بگیریم و سال ۶۳ را متوسط هشت سال دفاع مقدس محاسبه کنیم، سن متوسط بازماندگان دفاع مقدس (رزمندگان، جانبازان و آزادگان) در سال ۱۴۰۰ باید عددی حدود ۶۰ سال باشد و البته آسیب های روحی و جسمی وارده به این افراد، آنان را مشابه پیرمردانی ۷۰ تا ۸۰ ساله (بسته به نوع و شدت آسیب های روحی و جسمی) نشان می‌دهد. خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 83 تاريخ : دوشنبه 17 بهمن 1401 ساعت: 17:11

۩ ۩☫ اشعار: باشروع حمد رب العالمین /طریقت/ ☫ ۩۩ ۩ آشفته شدم جانا هــنــگــامِ پریشانی اشعار سحرگاهم در بی سر و سامانی عجیبا چه سالی که بر ما گذشت همه روز و شب بــا دریغا گذشت هماره پنـــاهم کــنـــار تو بود تو رفتی پناهم چو رؤیا گذشت به چشمم جهان رنگ زردی گرفت به دل داغ تو لاله ‌آســـا گذست شب امّا که پنداشتم دیر پاست چو کردم نظر دیدم امّا گذشت دلم جلوه‌ای از جوانی ندید اگر دید، هم با تو تنها گذشت به داغ تو ای اختر تابناک عجب آتشی در دل ما گذشت فراق تو آتش خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 17 بهمن 1401 ساعت: 17:11

شب ‌گردش چشمت قدحی داد به خوابمامروز چو اشک آینهٔ عالم آبم تا چشم بر این محفل نیرنگ‌ گشودمچون شمع به توفان عرق داد حجابم هر لخت دلم نذر پر افشانی آهی استاجزای هوایی‌ست ورقهای کتابم چون لاله ندارم به دل سوخته دودیعمری‌ست که از آتش یاقوت کبابم بی‌سوختن از شمع دماغی نتوان یافتبر مشق گدازست برات می نابم چون سبزه ز پا مال حوادث نی‌ام ایمنهر چند ز سر تا به قدم یک مژه خوابم معنی نتوان درگره لفظ نهفتنبی‌پردگیی هست در آغوش نقابم بر آب وگلم نقش تعلق نتوان بستزین آینه پاکست چو تمثال حسابم کم ظرفیم از غفلت خویش است وگرنه دریاست می ربخته از جام حبابم واداشت ز فکر عدمم شبههٔ هستیآه از غم آن‌ کار که ننمود صوابم ۩۩☫بی راهه ای : (طریقت) خود ساده می رود ☫۩۩۩ آیا مسیر جاده به بن‌بست می‌رود دارد تمــام واقـعه از دست می‌رود شاید همان کسیکه دم ازعقل می‌زند در راه هوشیاری خود، مست می‌رود امّا غریبه‌ای که در اول به دل نشست وقتی میان سانحه بشکست می‌رود اول اگر چه با سخن عشق می نشست آخر خلاف آنچه که گفته است می‌رود وای از غرور تازه به دوران رسیده‌ای وقتی میان طایفه‌ای پست می‌رود هر چند مضحک است و پر از خنده‌های تلخ بر ما هر آنچه لایقمان هست می‌رود شاید کسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبار معرکه بنشست می‌رود اینجا یکی برای خودش حکم می‌کند آن دیگری نمونه به پیوست می‌رود این لحظه‌ها به قیمت قد کمان ماست تیری‌ نشسته آن دگری شصت می‌رود بی‌راهه‌ای (طریقت) خود ساده می‌رود حاشا مسیر جاده به بن‌بست می‌رود! پیمانهٔ عجزم من موهوم بضاعت چندان که به قاصد نتوان داد جوابم گفتی چه‌کسی در چه خیالی به‌کجاییبیتاب توام‌، محو توام‌، خانه خرابم بیدل نه همین وحشتم از قامت پیریستهرحلقه خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 15:11

۩۩۩ به روز دوم اسفند هرسال ۩۩۩ ۩۩۩ ☫ خوشا خوانساروُ وضع بی مثالش ☫ ۩۩۩ خوشا خوانسار وُ وضع بی مثالش خوشا آن لهـجهء شیرین بیانش به روز دوم اســفــند هـــرسال زبانِ مـــادری گردید: نامشچه خوش یُمن وُ چه زیبا شهر خوانسارهر ایــرانی بُـــود وِرد زبــانــــش گــــذار هر کسی افــتــد به بازار کننداین مردمان شیرین دهانش به گِردو و عسل یا با لواشکدهد سوغاتی بهر میهمانش به آلو، برگ زردآلو وُ گیلاس ز مغز هسته های میوه جاتش همه دانند در هر جای دنیا فراوان باشد از نوع گِرانشدیار ما دیار چشمه ساران بُود این افتخار مردمانش اگر آید به شهر ما رفیقی به استقبال او، پیر و جوانش برایش می کنند تعریفِ خوانسارز آثار قدیم ، از باستانش چنان مهمان را گیرند تحویل که گویا نیست وی اندر گمانش هر آنکس می برد او را به منزل پذیرآ میشود مانند جانش چنین است خصلت مردان خوانسار نه مردان بلکه کُلِّ مردمانشخدایا شهرم از آسیب محفوظ که مِثل سیل، ناید بر زوالش بیارا ظاهر آن را به نحوی که باشد افتخار اندر نهانش (طریقت)باز شرح وصف خوانسار روان وُ ساده ، شیوا بر زبانش یکی از دانشجویان ، مجموعه اشعار شاه نعمت الله ولی را که از اینترنت پیرینت کرده بود ، به من ارائه کرد. با بررسی آن و مراجعه به اسانید معتبر، دانستم که متأسفانه افراد سودجو و فاسد، با تحریف و جابجا کردن ابیات وی، اغراض سیاسی خود را دنبال کرده اند. لذا تصمیم گرفتم که اشعار وی را آنگونه که هست در وبلاگ خود منتشر نمایم بدون آنکه موضع خاصی نسبت به آن داشته باشم. البته برخی ابیات غیر مهم را حذف کرده و بجای آن نقطه چین نهاده ام. از باب مقدمه می گویم که شاه نعمت الله ولی، از عرفای قرن هشتم و معاصرحافظ شیرازی بوده و95 سال عمر کرده است و مزار او در خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 15:11

مرور ثانیه ها ، بر مدار دلتنگی شعار دائم شهرم غبار دلتنگی کجا سواره خبر ، از پیاده ای دارد انیس دلشدگان شد قطار دلتنگی سوار دلشدگان تا همیشه غمگینم که خاک خلقت ما از دیار دلتنگی غروب می‌شود و دل اسیر تنهایی طلوع می‌شود وجان دچار دلتنگی به باغ لاله دمیده‌ست و من در اوج خزان بهار می رسد اینک ، بهار دلتنگی چه وعده ها که ندادی حراممان یاشد چه عرصه ‌ها عجیبی ‌قرار دلتنگی به هرچه می‌نگرم جز هوا(طریقت) نیست بیا که بی تو دلم ، در حصار دلتنگی خــُلدستان طریقت ( خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 89 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 15:11